توضیحات
سادگی عنوان این کتاب، نه از روی کمعمقی محتوا یا تقیل اثر به قصههایی است که انسان خوش دارد آخر شب و پیش از خواب بشنود تا با فانتزیهایی سرخوشانه خودش را به دست خوابی سبک بسپارد. سادگی نام این کتاب، دلالت بر میل سادۀ و حق محتوم و طبیعی انسان دارد به زیستن، به رؤیاپروراندن و امید بستن به آیندهای که با شادیهایش فرامیرسد و میتوان برایش برنامه ریخت. بهراستی انتظار فردا را داشتن، بیهراس مرگی قریبالوقوع همان خوشبختی سادهای است که جز در جنگ و تهدید مرگ نمیتوان عظمتش را بازشناخت. این کتاب، دقایقی دارد که حتی ادبیات را به شگفتی وامیدارد تا سرخوشانه به امکانهای خود ببالد از که اینگونه میتوان محتوا و فرم را در زبانی ساده به فانتزی و اندیشهای این چنین عمیق پیوند داد.
با این همه، آنچه این کتاب را، رؤیای نویسنده و قصههای مردمانش را مهجور و منزوی میکند، سیاستورزیها و سیاستزدگیهایی است که تردید، نفرت و خشم را جای حقیقت بر دل نشاندهاست.؛ خشمی را بنیاد گذاشتهاست که فرافکنانه توجه را از عامل عینی و واقعی، به دشمن دور و فرضی معطوف کردهاست. خستگی و دلزدگی از وضعیت واقعاًموجود در سرزمینمان باعث شدهاست تا نپذیریم، مردمی که در خاک فلسطین و سرزمینشان زندگی و صلح را فریاد میزنند، خود قربانی سیاستهای حاکم بر جهاناند. همان سیاستهایی که جاه و قدرت را بر گردۀ حیات و خون انسان بنا کردهاست.
ما با احتراز از ادبیات و هنر و موسیقی عرب، علاوه بر اینکه خود را از دنیای شگفتانگیز هنر این مردم محروم کردهایم، همزمان و دوباره به سیاستهای حاکم باختهایم و از آن بازی خوردهایم. زبان ما، تاریخ ادبیات و آثار مشهور هنری ما، مانند خواهر و برادری خونی در همپیمانی و دوشادوشی با هنر فاخر عرب، بربالیدهاست. قصهها، مجموعهای از داستان کوتاههایی است که به قلم غسان کنفانی نوشته شدهاست. او در این داستانها نشان میدهد که چگونه مردان و زنان و کودکان یک سرزمین در فاصلۀ بین دو آژیر مرگ، زندگیشان را با تمام وجود فریاد میزنند. آنچنان که حتی هنر و ادبیات هم تا بدین پایه در تمنیهای زندگی آنها بالیده و فصیح و بالغ ماندهاست. قصهها، نه روایت جنگ است و نه دنبال اثبات حقانیت یکی از طرفین دعوی جنگ، بلکه سراسر هنر، اندیشه و فانتزیست که گاهی در رئالیسمی ساده و گاه در رئالیسمی جادویی نمود مییابد. شاید اگر غسان در جوانی ترور نمیشد و ما بذر خصومت را این چنین با دست سیاست در دل نمینشاندیم، نامش را کنار آدونیس، درویش، نزار قبانی و … مدام و مدامتر میشنیدیم و قصههایش سینهبهسینه در این روزگار شوم خدعه و فریب نقل میشد برای کودکان فردا؛ برای انسانی که همواره امیدوارانه به ضرورت هنر برای تغییر آیندهاش خیره میشود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.