توضیحات
این کتاب، روایتگر نسلی است که از تاریخ خود میگریزد، اما چارهای جز مواجهه با آن ندارد.
«او»، اثری از زاهد بارخداست و ماجرای آشنایی زن و مردی را روایت میکند که پیش از این، اتفاقی تاریخیْ گذشتهٔ آنها را به هم گره زدهاست؛ زنی که برای مواجهه با گذشته تردید دارد و مردی که در تلاش است از آن بگریزد، گذشتهای که هر دو را به یکدیگر میرساند تا آینهای از جوانی ازدسترفتهٔ یکدیگر باشند…
بخشی از کتاب:
من فقط صدا را شنیدهبودم؛ ندیدهبودم خودش را. درد داشت ندیدنش؛ فقدان او. من مردِ آن غیبت نبودم. از پَسش برنمیآمدم. تلاش میکردم برای فراموشی؛ فراموشکردن کسی که ندیدهبودم. خاطره نداشتم از او. نمیشد فراموشش کرد. فراموشناشدنیست آن که نیست و نبودهاست گویا. نمیشد یادش را ترک کرد. پیوسته درد بود غیبتش. حضورش درد بود، با درد معاشقه میکردم. معشوق من آن درد بود. حضور خارجی نداشت.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.